آهای آدمها مهدیارم راه میره
مامان فائزه اومده با دست پر....................................................................................... سلام دردونه یه خبر جالب دیگه............ جونم برات بگه که شب جشن دندونیت شما آقا کوچولوی من سه تا قدم بدون کمک برداشتی و طبق معمول خستگی همه رو از تنشون به در کردی و..روز بعدش هم چند بار اینکارو تکرار کردی..... ویه جالب انگیز دیگه اینکه...........شیرین زبانم به خاله میگی: آله و به دایی هم میگی: دای الهی فدات شم که معرکه ا ی دنیام رو هزار رنگ کردی گلکم.. دلنوشته های مادرانه م:::خدای بزرگ حواست به مهدیار هست؟؟؟؟؟؟ ربنا مهدیارم اولین قدمهاش رو برداشت, اهدنا ...