سوم اسفند
نازدانه ام نیم سال است که لحظه هایم مهدیاری شده, خوابم, رویایم, حال و آینده ام همه شده مهدیار
تکه کلامم ,موضوع حرف هایم, همه وهمه مهدیار
جان مادر زندگیم را صفایی دگر داده ای خانه تکانی عید چه معنا دارد که تو با حضورت قلب و جانم و خانه ام را تکانده ای
تویی که با آمدنت دنیایم را عوض کردی و این سوال تکراری من از پدرت را بوجود آوردی:(مسعود سالهای قبل که مهدیار نبود زندگیمون چه شکلی بود)
قبل از آمدنت لحظات به یادماندنی بسیاری با مسعودم داشتیم اما امروز در تمام خاطرات گذشته مان دنبال تو میگردم
چقر جایت خالی بود در مسافرت های هفته ایی و یک روزره مان, دریا رفتن ها, کوهنوردی ها, پارک رفتن ها, رستوران رفتن ها, جشن گرفتن ها که همه شان یک .........داشت و امروز شما شدی شیرین ترین گزینه برای این جای خالی ها وچه ماهرانه خودت را جای دادی در دل تک تک لحظه های دو نفره ی من و مسعودم.........
وچه اتفاق زیباست این تلاقی سوم هر ماه با سوم اسفند که تولد عشق من است تولد مهربانترین پدر و عاشقترین همسر
مهدیارم, شش ماهگی ات مبارک
مسعودم ,بیست و هشت سالگی ات مبارک
مردای زندگی من الهی هزار ساله شید....آمین