سید مهدیارسید مهدیار، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره
مهدیس ساداتمهدیس سادات، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

دلنوشته های مامان مهدیار

مهدیار نازنین برادر زیباترین دختر دنیاس

شیرینی این روزها

1392/2/19 1:29
نویسنده : مامان فائزه
833 بازدید
اشتراک گذاری

حال این روزها یم گفتنی نیست...

اینروزهایی که دیگر خبری از سینه خیز رفتن و عصبانیت موقع روی شکم خوابیدنت نیست...پسرک هشت ماهه من همه جای خانه سرک میکشد آنهم چهاردست وپا ....

اینروزها همه جای خانه مان بوی مهدیار و بیسکوییتش را میدهد ...

روزهای هشت ماهگی شده اوج بالندگی دردانه م ...دلبری هایش صد چندان شده ...شیطنت هایش را دیگر که نگو...

همه جای خانه مان جای کف دستان فندقم شده...

دیگر همه اشیا خانه مان تکیه گاهی شده برای قد الم کردن مهدیار...ودلم آب میشود لحظه ای که غافل میشوم از وظیفه ام و تو زمین میخوری ....شرمنده میشوم و افسرده....اما تو آنقدر مهربان و باگذشتی که انگار نه انگار, بازهم تو همان مهدیاری و من همان مادر وهمان لبخند همیشگی و ادامه بازی...

همیشه برای بلند شدن انرژی بیشتری صرف میکردی و بعضی وقتها هم ناکام پی کار دیگری میرفتی

اما دیروز در یک عملیات ضربتی مردانه و محکم سرپا شدی ومن کلی ذوق کردم

هوراهوراهوراهوراهوراهورا هوراهوراهوراهوراهوراهورا

هرجاکه مینشینم به من تکیه میکنی و بلند میشوی و من اینروزها تکیه گاهت شدم.... ومگر لذتی بالاتر ازاین هم هست...

مهدیار

توی این عکس از مبل گرفتی و بلند شدی...

مهدیار

اینجا هم که از رورئک گرفتی و بلند شدی..

مهدیار

میگم شیطون شدی میگی نه,امروز صبح وقتی من لالا بودم بیدار شدم دیدم کنارم نیستی,فکر کنم رفتی آشپزخونه صبحانه رو آماده کنی!؟متفکرمتفکر

مهدیار

وقتی که در حال چهاردست وپا رفتن هستی صدات میکنم اینطوری برمیگردی نگام میکنی............................................................................................

پروردگارم اینروز ها تکیه گاهش باش!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

منا (مامان کورش )
18 اردیبهشت 92 19:18
مهدیار جونم بهت تبریک میگم چهار دست وپا رفتنت این عکس اخری خیلی ناز شدی


مرسی مامان منای مهربون
مامان مهدیار
19 اردیبهشت 92 1:25
سلام مهدیار گلم

خوبی عزیز دل خاله؟

الهی فدات شم که انقدر با نمکی

آفرین شاپرکم که تلاشت رو برای بلند شدن میکنی

و آفرین که از الان عصای دست مامانی شدی و میری آشپزخونه تا صبحونه اماده منی

دیگه مامان فائزه چه غمی داره با وجود ناز پسری چون تو


واقعا دوست گلم این روزها پرم از شادی و خداروشکر میکنم خداهمه نینی هارو نگه داره
fm6
19 اردیبهشت 92 9:06
salam...
Mashallah mashallah...khoda negah dare


سلام تشکر
امير علي
19 اردیبهشت 92 15:01
سلام عزيزم . منم از اشنايي با شما خوشحال شدم . واقعيتش ما الان خانه به دوشيم در حال خريد و فروش خونه هستيم و الان خونه مامانها ساكنيم . خودمون نميدونيم كجا هستيم و به كجا ميرويم و اگه اشتباه نكنم شما مينو در هستيد شايد همسايه شديم تا خدا چي بخواد . راستي اينم براي گل پسري


مامان رادمهر
20 اردیبهشت 92 22:56
جیگرشو.ماشالله خاله جون همینطوری ادامه بدی رکورد گینس رو میشکنی عزیزم.خدا به دست و پاهای کوچولوت توان بده مهدیار جون
آمین
الهه(مامان یاسان)
20 اردیبهشت 92 23:35
واااااااااای خدا قربون اون نگاه کردنت که انقدر تو جیگری







مرسی خاله
الهه(مامان یاسان)
21 اردیبهشت 92 19:18
سلام فائزه جون توی پرسش و پاسخ دیدم نوشتی مهدیار جونی مریض شده خدا بد نده
تورو خدا زودتر ببرش دکتر که خیالتم راحت بشه
ایشاالله که چیزیش نیست؟
راستی مهدیار جونی دندون در نیوورده؟؟؟؟؟؟؟


سلام فداتشم بردمش دکتر
انشالله
نه دندون نداره میگم شاید واسه دندونشه
مامان مهراد
22 اردیبهشت 92 0:20
ای وای نگو از این چهار دست و پا رفتن و بلند شدن این پسرها. چقدر عکسهاش خوشگل و نازه. خیلی بلا شده هاااا

آره ماشالله هرچی بزرگتر میشه خوردنی تر میشه الهی من فداش شم
خاله فرنوش
23 اردیبهشت 92 12:23
ماشاالله جووووونی!مرحبا واسه چهار دست وپا رفتنت!تبریک میگم آبجی گلی!
.
.
.



آنکه میخواهد روزی پرواز آموزد,نخست می باید ایستادن,راه رفتن,دویدن,و بالا رفتن را بیاموزد!
پرواز را با پرواز آغاز نمی کنند!

ممنون فرنوش جون
مامان ستیانفس
28 اردیبهشت 92 14:06
اوه اوه فدای اون ژست چهار دست و پا رفتنت برم وروجک آفرین عسلم،حالا دیگه واسه خودت یه پا مردشدی خاله جون