این روزها واین شیرین کاری ها
نمکدون مامان سلام م م م
این روزها اتقدر شیرین شدی که هر بارکه یه کار بامزه میکنی میخورمت
دیگه وقتی بابایی دستش رو از صورتش برمیداره و میگه سلام
صدای خنده ت میپیچه توی خونمون و من و بابایی میخوریمت
اون لاکی بیچاره رو بگو که حسابی میزدیش اما وقتی بهت گفتیم نازش کن دیگه فقط بغلش میکنی
خرگوش رو نگو که تا چشم منو دور میبینی گوشاشو میخوری
یه روز با جغجغه ت زدی صورت خودت اخم کردی ومیخواستی گریه کنی , اینور انورو نگاه کردی وقتی فهمیدی کار خودته به بازی ادامه دادی
از همه باحالترش که به من خیلی حال میده ناز کردن صورت منه با اون دستای نازت
بخورم دستاتو
فدای غلت زدنت که نشون میده قراره یه برگ جدید توی زندگیت باز بشه
آبنبات مامان بخورمت
فدای آواز خوندن هات کافیه من یه چی بخونم نفسم بقیه شو میخونه کاش معنیشون رو متوجه میشدم اونوقت دیگه هام م م میخوردمت
کی میشه بگی مامان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ به امید ناب ترین لحظه ها......
خدایا"حافط گلم باش!