28صفر91
سلام بابایی امروز28 صفر سال 90 بود میگم بود چون الان ساعت11شبه
هر سال این روز عزیز, مامان جون (مامان مامانی)نذری داره امسال ما سه نفر شدیم اما نفر سوم که شمایی تو دل مامانی هستی این روزا مامانی حالش خوب نیست اما امروزحالش بهتر بود
الان مامان داره به میخوره به شما هم میده آخه یک ساعت پیش مامانی دلش به خواست رفتیم بیرون خریدیم ماشینمونم گاز زدیم
راستی بابایی من امشب شام درست کردم مامانی خسته س
حالا که اینارو مینویسم شما 2ماهه هستی و4میلی متری وما نمیدونیم شما
آقایی یا خانم؟؟؟؟؟؟
بابایی زود بیا منتظرت هستیم ببخشید بد خط مینویسم آخه دراز کشیدم
شب بخیر جیگر بابا
مهدیارجونم این نوشته 28صفر پارسال توسط بابایی توی یه دفتر نوشته شده که من واست از روش یه جاهاییش رو نوشتم
گل مامان پارسال انتظارت رو میکشیدیم و امسال کنارمونی
امسال تاسوعا, عاشورا, اربعین,28صفربا ما بودی و با هم لبیک یا حسین گفتیم
جان مادر روزی باشم وببینم پسر حسینیم را در صف سینه زن های حسین (ع) آمین
"خدایا حافظ گلم باش!