ماجرای ترک می می که ناکام ماند
سلام نازدونه ی مامان این روزها اینقدر شیرین زبون شدی و دلبری میکنی وقت نمیکنم بیام وبلاگت رو به روز کنم خیلی بزرگ شدی باهوشتروتواناتر از قبل،تواناییهات هزار برابر شده اینقدر حرف میزززززنی ی ی منم کیف میکنم و گاهی یه چیزایی میگی ک دلم میخواد قورتت بدم... خداروشکر خوب غذا میخوری و رشدت خیلی خوب شده.. البته از اول قد و وزنت خوب بود تا زمانیکه مریض شدی... یک هفته ی وحشتناک رو گذروندیم.. قبل از شروع داستان معذرت میخام گلاب ب روتون برای استفاده از یکسری کلمات... چندروز بعد تولدت تصمیم گرفتیم که شمارو از شیر بگیریم.. واین تصمیم طوری شروع شد که شب اول رو توی ماشین و توی،خیابون خوابیدیم... چون ت...
نویسنده :
مامان فائزه
22:43