سید مهدیارسید مهدیار، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره
مهدیس ساداتمهدیس سادات، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

دلنوشته های مامان مهدیار

مهدیار نازنین برادر زیباترین دختر دنیاس

فرشته کوچولو

سلام مهدیارجان این وبلاگ رو درست کردم که خاطرات شماروبنویسم ۲۷/۱۰/۹۰مامان جان امروزصبح که نتیجه تست رو دیدم.. و متوجه شدم مامان شدم یه جیغی زدم که نگو... زودزنگ زدم به بابایی من گریه میکردم بابایی گفت:مبارکمون باشه................. واسه اینکه مطمئن شیم رفتیم مطب دکتر مهربان واونم سونو نوشت وامروزعصرواسه اولین بار من نی نی۴میلیمتریمو دیدم خدایاشکرت!فرشته کوچولوی من ساکش روبسته ازبهشت آروم آروم داره میاد که زندگی من وعشقم روقشنگتر کنه فداش بشم من............. خدایا "حافظ گلم باش
13 دی 1391

فوتبالیست

فدای دست وپای کوچولوت بشم  که اینقدر قوی شده مامانی فدات که ماشاالله اینقدر پر انرژی شدی فکرکنم با کلیه های مامان فوتبال بازی میکنی  همه ی ذرات وجودم  فدای یه لحظه شیطنتت..........                     گل گلم  32 هفته س که باهم هم نفسیم                امروز هر کاری کردم یه کوچولو بخوابم نذاشتی..... به جای خواب با بابایی یکساعت  ذل زدیم به شکمم که تو اونو به هر شکلی که میخوای درش میاری کلی به حرکات با مزه ت خندیدیم دیگه این کاره هر روزمون شده من خیلی ...
13 دی 1391

60روز

اگه خدا بخواد   طبق تاریخی که دکتر تعیین کرده دقیقا 60روز مانده به روز موعود............... از امروز شمارش معکوس شروع میشه        بیا جان مادر ..........و ناب ترین لحظات را برایم به ارمغان بیاور.   خدایا"حافظ گلم باش ...
13 دی 1391

هفته هشتم

سلام نفس مامانی   ۹/۱۱/۹۰این روزها من خیلی حالم بدمیشه سرگیجه وسرفه های شدید امابابامسعودومامانی وبقیه کلی هوامو دارن وکارهای خونه رو انجام میدن وبابایی خیلی نگران من وشماست هرروزمیریم دکتروسرم وصل میکنیم دعاکن مامانی زودخوب شم هفته هشتم:۶/۱سانتیمتری لوبیاقرمزه من درحال وول خوردنی اما من حرکاتت رو حس نمیکنم............عاشقتم خدایا "حافظ گلم باش ...
13 دی 1391

213روز عشقبازی ی ی

آقای کوچک 213روزه ی من... عدد روزهای باهم بودنمان 3 رقمی شده...... فکر دیدنت هوش ازسرم می رباید.... ایام انتظار مرا آزرده خاطر کرده امامنتظرت می مانم... منتظر می مانم که دانه ی عشقم  به ثمرنشیند........و  در درونم به اوج کمال برسدو.... آنگاه با آمدنش بوی بهشت را برایم به ارمغان بیاورد...... بی تاب لحظه ی دیدارم مهدیارم و یادم می ماند این روزها روزهای هم نفسی مان روزهای یکی بودن مان  روزهای هم دلی مان روزهای هم وزنی مان روزهای عشقبازی مان   خدایا "حافظ گلم باش   ...
13 دی 1391

من+تو+ما

گل پسرم ....... شمارش معکوس واسه اومدنت شروع شده و عدد روزهای انتظار دو رقمی شده ممنون پسرم که آقا بودی و  این چند ماه مامان رواصلا اذیت نکردی و روزهای بارداریم رو تبدیل به  قشنگترین روزهای زندگیم کردی ممنون پسرم ! از روزی که اومدی بهترین لحظه ها رو به زندگیم آوردی ممنون پسرم! که بهترین احساس دنیا رو به من دادی  حس مادری* حس عاشقی* حس کمال* ..............................  جان مادر!هیچوقت از یادم نخواهد رفت که تو ..تو پسرم مرا به اوج کمالم رساندی مهدیارم........... تو برای من خدایم را و عظمتشش را جلوه گری! تو برای من مادرم وبوسه ی بردستانش راجلوه گری! ...
13 دی 1391

تالاپ تولوپ

گل 31 هفته ای مامان: این روزها دیگه نیاز نیست ضربان قلبت رو با دستگاه بشنوم تا حسش کنم! بلکه با تمام وجودم تپش های قلب پاکت رو حس میکنم مادر به فدات پایدار باشی......... خدایا" حافظ گلم باش!   ...
13 دی 1391

پسری مامانی وبابایی

پسرم! دلبندم! امیدم ! میوه دلم ! مرد کوچکم! حالامیتونم باتمام جونم صدات بزنم پ سرم م م م م   حالا میتونم تورو به عنوان مرد کوچک زندگیم به دیگران معرفی کنم..... حالا میتونم تورو با اسم قشنگ مهدیار باتمام وجود هرلحظه هزاربار زمزمه ت کنم....... حالا باید توی فروشگاهها دنبال لباس های مردونه کوچولو باشم.. برات کفشهای  مردونه بخرم تا اولین قدم های نازت رو بذاری رو چشم های مامان............. تو قدم برداری و من پرشم از حس غرور............. مامان جان برات بهترین هارو آرزو دارم آرزو دارم بزگ شی و قدبکشی.......... دوست دارم دستهای نازو بلوریت مثل دستهای بابایی قوی بشه .... سینه ی کوچکت مثل سینه ی بابای...
13 دی 1391
1