سید مهدیارسید مهدیار، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره
مهدیس ساداتمهدیس سادات، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

دلنوشته های مامان مهدیار

مهدیار نازنین برادر زیباترین دختر دنیاس

دوروز مانده به هشت ماهگیت

1392/2/1 16:38
نویسنده : مامان فائزه
917 بازدید
اشتراک گذاری

خدایی زود گذشت این هشت ماه ........

هشت ماه مادری ..هشت ماه دلبری تو و عاشقی من ......

خوب به یاد دارم سوم شهریور91 را که از ساعت 4:30با حسی به یادماندنی از خواب بیدارم کردی آخ که چه صبحی بود همه چیز خبر از آمدنت را داشت.....

وقتی علائم آمدنت را حس کردم دنیارا ازآن خود دیدم و با آرامشی خاص  با پدرت و مادرم راهی بیمارستان شدیم..

پسرم سه روز زودتر آمدنت یعنی تو هم مشتاق دیدارمان بودی....چند ساعتی دیگر باقی بود تا در آغوش بگیرمت ...چند ساعت مانده بود تا  دست و پایی را که در این 9 ماه لحظه هایم را با ضربه هایش پر از خنده کرده بود را ببوسم...دیگر فقط چند ساعت باقیست صورت ماهت را که در روز هزاران بار تصورش میکردم را ببینم........

ساعت های انتظار به فرمان من  زود گذشت  تا لحظه ی دیدار منو شاهزاده ام رسید وقتی چشمانم را باز کردم مادرم اولین کسی بود که دیدمش و اولین جمله ای که شنیدم این بود

(پاشو پسرت رو ببین چه نازه)باورم نمیشد اشک میریختم این واقعا پسرمن است که اینطور آرام در کنار من خوابیده وباورم نمیشود این پسر هشت ماهه ی امروز همان شاهزاده ی یک ساعته ی من است

مهدیارم هشت ماه گذشته اما هنوز همان فرشته ی پاکی ,هشت سال هم بگذرد تو همانی برایم..

 

مهدیار

این دست بند را میشناسی آری همانست که اولین روز تولدت به دستت کردند ..

امروز به زور اندازه دستت شد فردا چه ؟ فدای فردا و مرد شدنت ......مرد میشوی اما برای من همانی..........

اینست که به باور میرساندمرا که تو همانی ... ناز خوابیدن هایت, چشمان نازت,نفسهایت ,عطر تنت...........دلتنگ آنروزم و وای که روزی دلتنگ این روز هایت خواهم شد ....

پروردگارم "تکیه گاه گلم باش!

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (13)

الهه(مامان یاسان)
1 اردیبهشت 92 17:05
2 روز زودتر 8 ماهگیت مبارک عزیز دلم.انشاالله 80 سالگیت دوست خوبم ما آپیم بیا خیلی دوست دارم فائزه ی گلم بــــــــــــــــــــوس برا خودتو پسر گلت
مامان ستیانفس
1 اردیبهشت 92 19:15
تبریک
هشت ماهگیت مبارک مهدیارجونم،دوستت دارم
یه عالمه میبوسمت


ممنون خاله جون ببوسید ستیا گلی رو
مامان ستیانفس
1 اردیبهشت 92 19:17

ایناهم تقدیم به مامانی با احساس که خیلی زیبا از لحظه های عاشقی مادرانه مینویسه



مرسی بوس واسه مامانی ستیاجونی
خاله فریبا
1 اردیبهشت 92 23:02
سلام مهدیارجونم ,خاله خیلی دوستت دارم ,دلمم خیلی برات تنگ شده زودتر دندون در بیار برات بکشمش! خب بابا ناراحت نشو برات نگین بکارم! ااا... تو پسری نگین دخترونس, جرم گیری کنم برات


سلام ما هم دلتنگ شما خاله ی مهربونیم
وای خاله منم مثل مامانم میترسم ......واسه همین همیشه مسواک میزنم تا مشکلی نداشته باشم
خاله فریبا
1 اردیبهشت 92 23:14
سلام سلام سلام به کوچولوی ناز و مامان با احساسش که آدم رو وسوسه میکنن یه همبازی بیاره واسه مهدیار کوچولو!!!

مامانش خیلی ماهی با عشق




سلام آره خاله جون یه نی نی بیار من میام کرج تنها نباشم

مرسی فریبا جون که به ماسر زدی
به آقا مصطفی سلام برسون






الهه(مامان یاسان)
2 اردیبهشت 92 11:31
سلام فائزه جون توی نی نی گپ چرا پیغام فرستادم جواب ندادی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


سلام آنلاین بودم اما تل زنگید باتل میحرفیدم مهدیار با لپ تاپ ورمیرفت
مامان رادمهر
2 اردیبهشت 92 11:47
هشت ماهگیت مبارک مهدیار جون.فائزه جون من هم این دستبند رو نگه داشتم.خیلی برام عزیزه.پیشاپیش روز مادر شدن تو هم مبارک گلم


ممنون خاله جون
آره این دست بند یعنی این فرشته پسر منه
مرسی گل خانم
بوس واسه رادمهری و مامان جونش
خاله فرنوش
2 اردیبهشت 92 14:33
8ماهگیت مبارک بزرگ مرد کوچک!!!
ماشاالله!چه زود بزرگ شدی!اینکه تلاش میکنی به هر نحوی از همه جا بالا بری و همه جارو فتح کنی!مرحبا!خاله فدات!!!
.
.
.
گاهی وقتها از نردبان بالا میروی تا دستهای خدا را بگیری,غافل از اینکه خدا همین پایین نردبان را گرفته تا تو نیفتی!

ممنون خاله جون

الهه(مامان یاسان)
2 اردیبهشت 92 16:20
[ماچ[ماچ]]


مامان علیرضا
3 اردیبهشت 92 15:56
نمیدانم چرا نوشته ی زیبایت اشکانم را جاری ساخت
خدایش حفظ کند این شاهزاده را


الهی فدای دل نازک مادرانه ت
ممنون مهربون
مامان علیرضا
3 اردیبهشت 92 16:00
یعنی مهدیار جان به رو طبیعی به دنیا اومد؟


نه گلم سزارین چطور؟
مامانی مهدیار
6 اردیبهشت 92 8:09
تا همیشه شاد باشی و سلامت عزیز دلم

ممنون خاله جون بوس بوس
الیسا
6 اردیبهشت 92 12:38
چقــــدر لذت بردم ...

مادری یعنی همین ... یعنی باقی ماندن طعم اولین نگاه برای همیشه .

از چشمه مادری همیشه سیراب باشی .
میوه دلت را ببوس .

ممنون الیسا جون خدا میدونه چقدر دلتنگت بودم کاش زود به زود از حال هم باخبر بشیم