سیزدهم شهریور یعنی ده روز بعد اتمام دوسالگیت دیگه می می نخوردی... سخت بود اما توکلمون آسونش کرد ...اینبار باید همه چی رو اصول پیش میرفت تا نتیجه مثبت بگیرم.. اولین قدم خریدن صبر زرد بود ... وقدم دوم ازن بود که سوره بروج رو دانلود کردم تو گوشیم... همین که صبرزرد رو زدم به می می گفتی می می اوخ شده و دیگه نخوردی... حتی وقتی میدیدیش نمیخواستیش... ولی تو عادت داشتی قبل خواب روزانه وشبانه شیر بخوری،و این کاررو سختتر میکرد و تنها راهی که میتونستم بخوابونمت توی،ماشین و دور دور بود... .ولی مهمترین چیزی،که به منو شما کمک کرد و دل دوتامون رو صبور و اروم کرد گوش دادن ب سوره بروج بروج بود... تا بی تاب میشدی.. برات میذاشتم به محض اینکه گوش،م...